...بابای دوم....























دنیای دیوانه ی دیوانه....

گم شدن در گم شدن دین من است...نیستی در هست آیین من است....:)

....میدونی....

....اختلاف سنی بابام با من خیلی زیاده.....

واسه همین یه جورایی حق داره که درکم نمیکنه....

مثلا بابام فاطمه(خواهر بزرگم) رو کامل درک میکنه....

سارا(خواهر دومم) رو 70 درصد درک میکنه....

سمانه(خواهر سومم)رو 40 درصد درک میکنه....

و منو....

راستش تا حالا ندیدم درکم کرده باشه!

...و خب یه ذره برام درآوره....

... و یکی هست....

که یه جورایی برام مث بابای دومه...

با اون و زنش(که دوستمه) خیلی جاها میریم....

مثلا میریم پاتوق من!(یه آبمیوه ای(!) نزدیک خونمونه....خیلی خوبه اصن!)

در مورد خیلی چیزا درکم میکنه...

و راستش کلا دوس دارم که اون بابای دومم باشه....:)

....

خدایا....

دوس ندارم وقتی بچه دار شدم...بچه ام حتی برای یک لحظه با خودش فک کنه که....کاش یه مامان بابای دومی هم داشتم...!

خدایا....

مواظب رفتارم باش!جون زینب!:d



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در جمعه 10 مرداد 1393برچسب:,ساعت 17:10 توسط زینب| |

قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت